ماه: بهمن 1402
-
رمان
رمان هرج و مرج پارت 11
با کوبش شدید و پی در پی در حیاط بهت زده از خواب بیدار میشوم… گیج به ساعت نگاهی میکنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان کاوه پارت ۴۱
کیارش خسته لب زد : _ چرا..ولی نشد…توالت میشستیم بعد از خروج زندانبان، نامه و عروسک را سرجایش گذاشتم موزائیک…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۱۹
جیغ زد. نمیدانست چرا؛ ولی احساس میکرد دارد منفجر میشود، نیاز به تخلیه شدن دارد. بلندتر جیغ زد و همتا…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۴۲
با چنگ های کوچکی که به صورتش می خورد چشم باز کرد دانیال جیغی از سر ذوق زده و دستش…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 24
با نوازش دستی روی سرم سعی کردم چشمامو از هم فاصله بدم دیدم تار بود و بعد از چند…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۱۸
نمیدانست چرا مضطرب است؟ او که بدتر از اینها را هم انجام داده بود ککش نگزید، حالا به یک تابلوی…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۷و۸
زمستان سال ..۱۴۰ صادق ترین شاهد# عسل -بیاین بچه ها داره شروع میشه! شادی-اشکان ،نیما بیاید! طولی نکشید که هر…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت 10
ارسلان پرشتاب به عقب برمیگردد.. جوری که صدای استخوان های گردنش را به وضوح میشنوم.. خدا بدادت برسد امیر! خنده…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 21
# پارت ۲۱ ( دایان) از روی صندلی بلند شدم و به چهره مضطرب تمامی افرادی که نگاه شان را…
بیشتر بخوانید » -
رمان
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕73✿
════════════════ جلسه اولیا مربیان که شروع شد بادیدن مادرش استرس تمام جانش را فراگرفت!اگربازهم پیش سایدا درمورد دخترش بد میگفتند…
بیشتر بخوانید »