مطالب وبسایت مد وان
-
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۳۷
آتوسا : بعد از دوش کوتاهی با همان موهای نم دارش به خواب رفت اگر سروصدای برادرانش اجازه می داد…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۵( ویژه)
باسلام خدمت تمام عزیزانی که این رو رمان دنبال میکنن♡ اول از هر چیزی من یه عذر خواهی بدکارم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
رمان «موعد هچل» پارت 2
و قطع کرد. بیخیال گوشی را روی پای رویا انداخته و دنده را سبک کردم. با اینکه خیلی وقتها اعصابم…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت نهم
ژاکت برایش زیادی بزرگ و گشاد بود، شلوار هم همینطور. باید موهایش را هم میپوشاند. کشوی دیگری باز کرد؛ ولی…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۳۶
سه سال از روزی که آمده بودم گذشته بود با کیارش و کیانوش اکیپ شده بودیم و زندان روی سرمان…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۳
_میدونی ربکا سالایی که با پسرت همکلاسی بودم بهترین سالای عمرم بود اون همیشه هوامو داشت یادمه وقتی بابا منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت هشتم
جواهر با تپش قلبی بالا به اویی نگاه کرد که حال متجاوزان را مورد خطاب قرار داده بود. – شما…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕70✿
════════════════ دخترک تیک عصبی گرفته بود و تمام بدنش میلرزید،صورتش سرخ شده و مدام اشک از چشمانش جاری میشد،بعدازگذشت6سال داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت6
او اینجا چ میکرد؟ اصلا به چه جرئتی در کنار شوهر من بود؟ ناگهان به خود امدم…. کدام شوهر؟! شوهری…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان حضور مقدمه
به نام خدا رمان:حضور به قلم فاطمه برزه کار. مقدمه:همه چیز از وقتی شروع شد که من توی آیینه نگاه…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت هفتم
پیرمرد کلافه گفت: – گفتم که، ندیدمش. شاید چون قیمتی بوده یکی برش داشته، چه میدونم. نایستاد و راهرو را…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۴
حامد سه ساعت گذشته بود و من هنوز پشت این در شیشه ای چشم انتظار دختری بودم که خندههاش زیباترین…
بیشتر بخوانید »