مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 23
لباس را جلوی چشم هایش گرفت و آرام به اتاقی اشاره کرد: -برو پرو کن با صدایش از هپروتی که…
بیشتر بخوانید » -
رمان کارما
کارما پارت6
دوروز گذشته و من همچنان فکرم پیش حرفهای طاهاست حرف اینکه گذشتم برگشته… نگاهم به ساعت دوختم پوفی کشیدمو از…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 58
شب بعد از رفتن مهمان ها برخلاف صبح کمک کرد تا تمام کار هایش را انجام دهد از تمیزی میز…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت شش
*** سه روز بعد خونواده علی به خواستگاریش اومدن، مادرش حسابی متعجب شده بود ولی لب از لب باز نکرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت یازدهم
رقیه زمزمه کرد. – با نمک! و همتا پشت چشم نازک کرد. نزدیک شدن به شاهین آنطورها هم که فکر…
بیشتر بخوانید » -
رمان سمبل تاریکی
رمان سمبل تاریکی پارت یازدهم
صداهای ریز؛ اما با شتابی اومد، ظاهراً کسی چیزی رو داشت از دست دیگری چنگ میزد. رها با التماس گفت:…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هفتاد وچهارم
خواست به او بتوپد ولی کوروش اجازه نداد و زود تر لب زد: _خب حالا بیا پاچهی همو نگیریم نظرت…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۴۱
_حیف تازه بچه بدنیا اومده تعجبی نگاهش میکند که لبخند بدجنسانه اش را میبیند! تازه منظورش را فهمید…. لبانش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان هیاهو
رمان هیاهو پارت ۱۵
رمان هیاهو پارت ۱۵ _ بفرما دخترم نگاهش از روی موهای خیسش به فنجانِ در دست خانم سیاهپوش کشیده شد……
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 22
عصبی پشت سرش وارد آشپزخانه شد. همان طور مشغول در آوردن نون از یخچال بود با اخم نزدیکش شد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۱
# پارت ۵۱ تکه ای نان از درون ظرف برداشتم و رویش مربا مالیدم. ذهنم خیلی درگیر بود.…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕10✿
════════════════ ساتیا اما طوری دادکشید ک نزدیک بود حنجرهاش پاره شود! ساتیا-چیییییییی!!! ارلین-حالا بیا بیرون،فقط ی لحظه توضیح بده واسشون…
بیشتر بخوانید »