رمان
-
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و نه
ابرویش بالا پرید _چرا اخم کردی؟ نگاه چپکی حوالهاش کرد _خودتو به اون راه نزن اون لعنتی رو هم جمع…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و هشت
یکماهی از سفرشان گذشته بود در همانحال که مشغول خواباندن آرش بود با لبخند به عکسهای چاپشده نگاه میکرد خاطرههای…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۱۹
بدون این هیچ حرفی، در بغلش بود از تعجب چشمانش گرد شده بود! _میدونم یه روزایی یه حرفایی بهت زدم…
بیشتر بخوانید »