رمان مائده...عروس خونبس

رمان مائده…عروس خونبس پارت ۳۲

3.9
(606)

نگاه نگرانم را از مادر میگیرم و به سمت در میروم

صدای پدربزرگ بلند میشود
_کجا میری پسر؟

_میرم توی حیاط یه کاری دارم
سمیرا بیا کارت دارم

تک نگاهی به مائده می اندازم که سرش پایین است و خیره به شکمش است!
یعنی میداند!؟

با سمیرا از خانه خارج میشویم،روی تختِ تو حیاط میشینیم
میتوانم نگاه سمیرا را روی خودم حس میکنم
بدون اینکه نگاهش کنم حرفم را میزنم

_مائده حاملس؟!

نفسش را بیرون میفرستد…
_فکر کنم…چند روزه حالش بد میشه

_از کی؟

_از همون موقعه مرگ محمد!

با اسم محمد دوباره آتش کینه و حسادت در دلم روشن میشود!
بدم می آمد از این مرد…هروقت رابطه ی مان بهتر میشد پای این پسر در زندگیمان باز میشد!
همیشه باعث خراب شدن زندگیمان بود و هست!
درسته مرده…ولی یاد و خاطره اش در ذهن مائده هست و میدانم که هیچ وقت پاک نمیشود!
اینم میدانم که این زندگی…هیچ وقت برای ما زندگی نمیشود!

ولی من بخاطر بچم ادامه میدم!
میجنگم با همه….تا بتونم بزرگش کنم حتی شده بدون مائده…
میتواند بچه را بدنیا بیاورد و خیلی راحت از زندگی ام برود!

_مهیار

سرم را بالا میاورم ،چشم در چشم مائده میشوم!

_بله؟!

نگاهش را به سمیرا میدهد…
با مهربانی میگویید

_خواهر…میشه تنهامون بزاری!؟

سمیرا با لبخند جوابش را میدهد
_آره عزیزم

بلند میشود و از حیاط خارج میشود

باید حرف دلم را بزنم…
هرچه باشد پدر بچم است!

روی تخت میشینم و به طرفش برمیگردم…نگاه به موهایش میکنم که خال های سفید دارد!
ریش هایش هم همینطور است…

_پیرشدی پسر حاجی!

تک خنده ای میزند و سرش را تکان میدهد

_اومدم باهات حرف بزنم،میدونم ازم بدت میاد…ولی گوش کن
چون این دفعه فقط منو تو نیستیم
یه نفر دیگم هست!

نگاهش را به چشمانش میدهد
_بگو…میشنوم

_مهیار من حاملم…از اخرین باری که رابطه داشتیم تقریبا دو ماهی میگذره
صدرصد مامان مهگل بهت گفته….

حرفی نمیزد فقط سرش را پایین می اندازد

_مهیار….
میدونم از من متنفری
میدونم از من بدت میاد
ولی…ولی این بچه چه گناهی کرده؟!
من خودم اول میخواستم بدون اینکه بهت بگم، سقطش کنم

تا کلمه ی سقط را شنید یک تای ابرو هایش بالا پرید…نگاهش را به چشمان مائد داد

_چی گفتی؟!

ترس تمام بدنش را گرفت چه میگفت!؟

_میخواستی سقطش کنی!؟
بدون اینکه به من بگی؟!

پوزخند صدا داری میزند
_به این فکر نکردی که یه روزی به گوش من برسه…من چیکارت میکنم؟!

رویش خم میشود و اخم سنگینی میکند
_پدرت رو درمیارم اگه بلایی سره اون بچه بیاد…
بچه رو که بدنیا اوردی….گورتو گم میکنی میری پیشه عشقت…همونی که میخواستی باهاش فرار کنی

ترسیده و آرام لب میزند
_چی؟

_همون که شنیدی…
از این خونه میری…ارزوی دیدن بچمو به دلت میزارم مائده….همونجوری که تو دل منو خون کردی دلتو خون میکنم مائده
کاری میکنم به پام بی افتی!

_مهیار…

_هیسسسس
صداتو نشنوم!
مهیار دیگه مرد
تموم شد….

_چرا اینجوری میکنی باهام؟
من دلتو خون کردم؟من؟
تو اصلا میفهمی عشق یعنی چی؟میدونی دوست داشتن یعنی چی؟
نه!
چون تو قلبت از سنگه…

با صدای بلندتری داد میزند
_تو دلت از سنگه
تو اگه واقعا بچتو دوست داشتی،هیچ وقت از مادرش دورش نمیکردی….

_مادر!؟
تو اسم خودتو میزاری مادر؟!
بچه ی من توی شکمت بود…داشتی با یه مرد غریبه فرار میکردی
من قلب ندارم؟من قلبم از سنگه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا : 606

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahar mahdavi

✌️😁
اشتراک در
اطلاع از
guest
78 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ghazale hamdi
7 ماه قبل

#حمایت از سحرییییی🥰✨️🤍

نازنین
نازنین
7 ماه قبل

نمیدونم چرا برعکس همتون من حق روبه مهیار میدم ازنظرم اون ازهمه بیگناه تره ازعشقش گذشت تموم سعیشو کرد که بامائده زندگیشون بسازه بازم مائده چیکارکردخواست بامحمدفرارکنه راستش دلم خنک شد مهیار اینجوری باهاش حرف زدبا عرض معذرت مقصر مرگ محمد هم مائده هست اگراون پیشنهادفرارنمیداد اونم این وسط الکی الکی نمیمرد

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

صد در صد باهات موافقم نازی😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

والابخدا قسم من این روزا شدم مرغ حقیقت🤣

saeid ..
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

ستی هستی بفرستم منم؟

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
7 ماه قبل

بفرس

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

موافقم

saeid ..
پاسخ به  خواننده رمان
7 ماه قبل

تایید کن لطفا

saeid ..
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
7 ماه قبل

خسته نباشی سحر جان🌿😊

Tina&Nika
Tina&Nika
7 ماه قبل

زیبا بود ولی منم با نازنین جان موافقم 👍🏼✨️

Tina&Nika
Tina&Nika
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
7 ماه قبل

🥰

ساحل
ساحل
7 ماه قبل

سحر عزیز
من جز خواننده های خاموش رمان های این سایت اما بالاخره تصمیم گرفتم کامنت بدم
گفته بودی این داستان بر مبنای حقیقته اما از نظر من فقط ساخته ذهنته
منطقی نیست که یه دفعه مهیاری که میخواست با مائده زندگی بسازه سرد بشه و مائده بخواد فرار کنه و بعد محمد رو این شکلی بکشن
عهد قلقلک میرزا هم این شکلی نبوده😂
و بعد مائده جلوی خانواده شوهرش برای عشق سابقش عذاداری میکنه و مهیار طلاقش نمیده؟!!!!
میدونی من خودم بزور ازدواج کردم و اصلا شوهرمو قبل از عقد ندیدم اما کم کم و با فراموش کرد گذشته تونستم به همسرم علاقه مند شم و عاشقش شم
نمیشه که زنعمو و عموت این همه سال زندگی کرده باشن فقط بخاطر بچه
پس داستانت جور نیست

نازنین
نازنین
7 ماه قبل

آی قربون دهنش یعنی امروز مرغای حقیقت درحال پروازن🤣🤣🤣وای سرجدت سحر نیادبگه این ساحل ازطرف نازی اومده بخدامن نظرموخودم گفتم احتیاجی نیست کسی رو بفرستم جلو 🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

😂😂😂
نازی شنگولیااااا🤣🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

دارم دیونه میشم اینم علائمشه

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

نه عشقم علائم دیونگی فرق میکنه🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

پس تو بگو چه مرگمه؟

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

من از کجا بدونم؟؟😐😂
فقط چون یه خاله دیوونه دارم میدونم این دیوونگی نیس😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

خدالعنتت کنه من چندروزه بی اعصابم 🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

به من چ تو بی اعصابی😐😂
یا حامله ای یا پریود😂😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

وقت پریودیمه شاید واسه اونه 🤣🤣😭ولی چقدخوبه امروز خیلی حرف زدم سبک سبک شدم خالی خالی به به چه خالی دارم من🤣🤣🤣🤣اسکل شدم رفت😂😂😂

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

اولا شاید نه حتما😂😂😂
دوما مطمئنی چیزی نزدی؟؟؟؟🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

می‌دونی جنسش خیلی بد بود ازدستفروش توپارک خریدم🤣🤣🤣🤣🤣

saeid ..
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

واقعا ی چیزی زدی با نازی همیشه خیلی فرق داری🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

اشنباه کردی باید از موتوری سرکوچه میگرفتی🤣🤣🤣

saeid ..
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

یعنی مردم از خنده 🤣

لیلا ✍️
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

والا تا موقعی که داشتم باهاش حرف میزدم خوب بود !

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

دیونم کردی دیگه فایده نداره وای بایدالان قیافمو ببینی دهنم درحال جرخوردنه بس که میخندم 🤣🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

نازی اشتباه کردم دیوونه شدی رفت😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

دیدی گفتم علائم دیونگیه گفتی نه

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

امیرعلی آخر سر میاد یقه منو میگیره

لیلا ✍️
7 ماه قبل

مهیار چرا یهو اینجوری شد اصلا رو چه منطقی میخواد بچه رو از مادرش دور کنه هدفش اینه فقط بچه داشته باشه☹️

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

میگم لیلا جون منطق تو کجا رفته آخه عزیزم کی زنی روکه داره هنوزم واسه عشق سابقش عزاداری می‌کنه رومیخوادیه چیزایی میگی ها

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

عزیزم مائده هنوز با زندگی اجباریش کنار نیومده بود که عشق سابقش رو جلوی چشمش کشتن حالا هم که این وسط بارداری بهش اجازه میده آیا درست فکر کنه حقیقت یا دروغ بخوایم خودمون رو جای همچین آدمی بذارین درک کردنش سخته ضربه‌های بدی خورده و حمایت خونواده‌اش رو هم نداره یا بهتره بگم هیچکس

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

اینا قبول ولی خب مهیارم بهش بدی نکرد باعث مرگ محمد هم خودش بود

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

خب الان به جای اینکه تنهاش بذاره بیشتر داره تن این دختر بیچاره رو میلرزونه

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

دو ماه گذشته دیگ😐
به حد کافی تنها بوده😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

قربون دهنت یکی پیداشد بامن موافقه

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

😂😂😂

لیلا ✍️
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

دیگه یقه نویسنده رو باید بگیرین این دو ماه اصلا نفهمیدیم چطور گذشته

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

منم یقه تورو نگرفتم😂😂🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
تو ام پریودی؟؟؟ 🤣🤣🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

Tina&Nika
Tina&Nika
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

من هستم ولی روبه قبله هستم

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

خب می‌دونی روشش پرشیه یادتونه بچه خرخونای مدرسه جهشی میخوندن این رمان ازاون الهام گرفته🤣🤣🤣

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

نازی بیا ایتا تا خفت نکردم🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

مرغ حقیقت بسه😂😂😂
یکم دیگه حق بگی میکشنت😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
7 ماه قبل

پس تا حکم اعدامم صادر نشده خدانگه دار👋

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

مهیار اتفاقا باید بهتر درکش کنه چون خودشم زخم خورده‌ست و عشقش رو از دست داده

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

وای لیلا چرا حرصم میدی من میگم قبول عاشقه ولی خب خودشم مقصر ه اگریادت باشه خورشید میخواست واسه مهیارزن بگیره ولی مهیارمردونگی کرد وقبول نکرد دیگه گناهش چیه بیچاره صبرم حدی داره…..ولی خوبه من مرد ندشم فکرکنم پدرزنمودرمیاوردم🤣🤣

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

حسمون متقابله دوست دارم خفت کنم😤🤣

بهترین راه اینه همو درک کنند و آتش‌بس اعلام کنند به قول جنوبی‌ها خوش؟

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

تقصیر توئه خودت گفتی عوض شو منم دارم تغییر رویه میدم

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

گفتم عوض شو نگفتم قاطی کنی که🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

نه دیگه من کلا ازامروز می‌خوام این مدلی باشم خیلی خوبه بخدا یا فیلم سیب ممنوعه افتادم همون قسمتی که ییلدیز شده بود مرغ حقیقت دقیقا الان اون حسو دارم یعنی هرچی بپرسی جز حقیقت نمیتونم جواب بدم ببخشید دیگه حالا شورشودرمیارم🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

🤣🤣🤣🤣
دقیقا داری شورشو در میاری😂🤦‍♀️

saeid ..
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

ای مرغ حقیقت نظرت رو درباره ی رمان منم اینجا بگو کلا🤣

آخرین ویرایش 7 ماه قبل توسط saeid ..
نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
7 ماه قبل

خب رمان توهم اونجایی که با تلفن حرف میزنن لطفا مکالمشون روکامل بنویس نه فقط تهش که میگه برو منم میام….ببخش مرغ حقیقتم🤣🤣🤣

saeid ..
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

گفتم شاید خسته کننده باشه طولش ندادم
ولی مینویسم از این به بعد
خواهش از این به بعد مرغ حقیقت صدات میکنم🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
7 ماه قبل

نه بابا چراخسته کننده جداازشوخی کارت خوبه حرف نداری 😘

saeid ..
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

ممنون نازی جون🥺🥺

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

ییلدیز رو خیلی دوست دارم اگه شبیع اون بشی اوکیه من روحیاتم شبیه خواهرش زینبه یکم😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

نه بابا ییلدیز زیادی مادی گرا بود من پول واسم مرحله ی آخرتوزندگی البته شاید دلیلش اینه که خودم دستم توجیهی خودمه…..اینم واسه خودم هووووووو

نازنین
نازنین
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

منظورم توجیب خودم بود ویرایش نشدببخشید

saeid ..
پاسخ به  نازنین
7 ماه قبل

خیلی هم عالی😌

Tina&Nika
Tina&Nika
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
7 ماه قبل

وای سحر دهنت طلا بگیرم من از هر چی ادم افاده ای و عفریته بدم میاددد ایششش بعد مامانم منو مجبور میکنه با دختر افاده ای دوستش رفت و امد کنم اییی یه لپ تاپ داره انگار تک تک قطعاتش از طلا خالص ۴۸ عیار ساخته شده حال بهم زن

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
Sahar Mahdavi
پاسخ به  Tina&Nika
7 ماه قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤦‍♀️

Tina&Nika
Tina&Nika
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
7 ماه قبل

سحری شمالی هستی ؟؟

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
Sahar Mahdavi
پاسخ به  Tina&Nika
7 ماه قبل

بله بله😌🤣

تارا فرهادی
7 ماه قبل

عالی بود سحری💜💜😍

دکمه بازگشت به بالا
78
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x