رمان فرفری

رمان فرفری پارت52

4.4
(109)

رسیدیم خونه رفتم اتاق لباس عوض کردم خواستم یه نفس راحت بکشم ولی یاد امشب نزاشت

چقدر تو کت وشلوار جذاب شده بود

کلی سر شده بود از اون زیبای زشت نکبت

یه دفعه اشکام جاری شد چطور دلش اومد بره سراغ اون مگه نگفت منو میخواد چرا راحت ولم کرد

انقدر ساده رفت اصلا دنبالم نگشت فقط منتظر بود نباشم

دیگه نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم اون از محمد این از آقا

فکر میکردم حداقل حالا که نیستم نگرانم بشه دنبالم بگرده نه این که دوروز نشده بره دنبال بعدی

خیلی دلم پر بود سرم رو فرو کردم تو بالش از ته دل گریه کردم انقدر که دیگه نفسم داشت قطع میشد

یه دفعه در باز شد سر که بلند کردم دیدم مامان با نگرانی نگاهم میکنه

سریع اومد کنارم

_کابوس دیدی دخترم نترس من پیشتم

بیچاره فکر کرده خواب بد دیدم نتونستم راستش رو بگم

_مامان میشه کنارم بخوابی چند ساله کنارم نبودی

چشماش پر از شرمندگی شد

_ببخش مامان که کنارت نبودم ببخش که اذیتت کردم

_اینجوری نگو عیب نداره مهم الانه که خوبید کنارم هستید

اومد بغلم کرد سرم رو گذاشتم رو شونه اش کلی عشق از آغوشش گرفتم سعی کردم دیگه گریه نکنم

یکم که آروم شدم و دستای نوازش مادرم رو حس کردم عقب کشیدم نشستم دست هاش رو گرفتم

با لبخند نگاهش کردم مامانم این روزا خیلی حالش خوبه دیگه چیزی مصرف نمیکنه داره روزبه روز سرحال میشه

_مامان یه سوال بپرسم

_بپرس دخترم

_چیشد انقدر تغییر کردین چطور مواد رو کنار گذاشتین

دیدم چطور خجالت کشید سرش رو پایین انداخت

فشار کوچیکی به دستش آوردم

سربالا کشید کمی نگاهم کرد بعد گفت

_چند وقت پیش که رئیست اومد اینجا با پدرت حرف زد یه جایی معرفی کرد که بدون بستری شدن بتونیم درمان بشیم جایی که جای ترک و عذاب کشیدن خیلی با حال بهتر درمان میشیم

کای کلاس داره کلی مطلب آموزش میدن با آدم هایی مثل خودمون با مشکلات مختلف آشنا میشیم با هم راه حل پیدا میکنی

کسانی بهمون آموزش میدن که خودشون یه زمانی مصرف کننده بودن

آدم هایی که پر از تجربه هستن

دوست دارم یه روز باهام بیای حالت خوب میشه همه ی مشکلات رو فراموش میکنی آروم میشی

_چند وقت طول میکشه

_گفتن کلا ۱۰تا۱۱ماه مونده به خود آدم ولی درمانش پله پله وآروم هست ما الان تقریبا دوماه هست میریم خیلی خوبیم کاش زودتر متوجه این مرکز میشدیم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 109

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Fereshteh Gh

زندگیم از کجا شروع شد؟ شاید از وقت به دنیا اومدن ،شاید ازبعداز رفتن به مدرسه،یا شاید بعداز ازدواج،شاید وقتی مادر شدم
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tina&Nika
7 ماه قبل

عالیی💕

ساناز
7 ماه قبل

دلم امشب گرفته بود منتظر بهونه بودم که این پارت شد بهونم 🤦

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

سلام فرشته جان!
نمیدونم من رو میشناسی یا نه ولی من ضحی هستم🙃
و رمان هیاهو رمانیه که الان دارم می نویسم…
من اونقدر سنی ندارم و یا تجربه ندارم که بخوام از کار کسی ایراد بگیرم یا انتقاد کنم….
و همچنین اصلا قصد جسارت و یا بی ادبی به تو و رمانت رو ندارم..
فرشته جان رمان تو موضوع خیلی زیبایی داره ولی از صحنه های خیلی سریع و گذرا داره رد میشه…
ناراحت نشی عزیزم اما من وقتی رمانت رو میخونم انگار دارم خاطره میخونم🤗
و در واقع من وقت هایی که میخوام برای دوستام چیزی رو تعریف کنم اکثرا این مدل تایپ می کنم…
مثلا توی رمانت خیلی اتفاقات یکنواخت شده و همه ی هیجانات حول محور دزدیده شدن فرشتست
من خیلی نمیتونم با صحنه های رمان ارتباط بگیرم و انگار که جای اون ها هستم…
ذاتا ادم حسودی نیستم ولی واقعا ویو های بسیار خوبی داری با اینکه از هیچکدوم از نویسنده های حمایت هم نمیکنی
موفق باشی عزیزم 🥰

HSe
HSe
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

سلام فرشته جان …
منم با ضحی جون موافقم 👍

خودم من یکی از کسانی هستم که رمانتو دنبال میکنم و میخونم …
موضوع جالی داره و فکر کنم بخاطر همینه مخاطبان جذب داستانت شدن .
ولی یکی از ضعف هایی که داستانت داره که نه تنها من بلکه بقیه نویسنده ها چند بار بهت پیشنهاد دادیم بهتره اصلاحش کنی … اینکه که اتفاقات خیلی سریع میگذرن و اصلا توصیف نمیشن …
به قول ضحی جون … مثل تعریف کردن داستان میمونه یا مثلا همه این اتفاقات قبلا اتفاق افتاده و شما دارین برای ما تعریف میکنین … در صورتی که رمان جوریه که خواننده باید با داستان پیش بره … انگار که توی صحنه حضور داره و یه جورایی مثل فیلم داره تماشا میکنه ، این تقریبا چیزیه که من درک کردم …

واقعا قصد بی احترامی ندارم و چیزایی که گفتم در حد پیشنهاد هست… خودم هم تجربه زیادی توی نویسندگی ندارم و تخصص قضاوت کردن هم ندارم و فقط قصد دارم به دوست خودم کمک کنم ❤️

راستی نویسنده های این سایت خوشحال میشن اگر ازشون حمایت کنی و رمانشون رو بخونی .
یکی از راه هایی که خودم به شخصه تونستم قلمم رو بهتر کنم خوندن رمان های مختلف بود و در کنارش هم از دوستان خودم حمایت کردم تا انرژی بگیرن و پر قدرت ادامه بدن …

در کل امیدوارم که به آرزوهات برسی و به درجات عالی دست پیدا کنی💜

Fereshteh Gh
Fereshteh
پاسخ به  HSe
7 ماه قبل

سلام ممنون بابت راهنمایی من قبلا هم گفتم تجربه اولم هست دارم تلاش میکنم بهتر بشم ودر مورد مطالعه من تو تلگرام رمان میخونم وتا الان بالای چندین هزار رمان خوندم فقط میترسم شبیه رمان کسی بشه واسه همین اینجوری نوشتم من الان بالای ۴۰۰تا کانال رمان تو تلگرام دارم و خیلی ها هم وی ای پی هستن تو سایت هم بخونم دیگه وقتی برام نمیمونه

دکمه بازگشت به بالا
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x