رمان

مقدمه ی رمان نوری در تاریکی

4.9
(32)

♡مقدمه♡
رمان نوری در تاریکی
نویسنده:ایلار

قصه ام تلخ شد،زهر مار شد،قصه ی چشمانت بارون شد و از چشمان من بارید،قصه ی چشمات…قصه ی اشکات بود…
اونجا بود که فهمیدم داستان های زیبا همیشه پایان تلخی دارن و تو ممنوعه ترین زیبایی دنیایی…
تو گفتی من نوری هستم که تو تاریکی پیدا کردی…حق با تو بود،من نور تو بودم اما تو هیچ نوری به من ندادی…
ولی میدونی اگه نور نباشه چی میشه؟
انقدر توی تاریکی میمونی که چشمات بهش عادت میکنه!
آره آقای صالحی،من اگه اگه نور هم داشته باشم دیگه برام مهم نیست چون چشمام دیگه ترسی از تاریکی نداره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا : 32

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Aylar Alishah

میخواستم از همه ی زمان هام حذفت کنم،ولی نمیدونستم تو خود زمانی... :/)
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
6 ماه قبل

مقدمه زیبایی بود
منتظر رمانت هستیم

راستی خوشحال میشم سری به رمان های منم بزنی
آیدا یا شاه دل😊

saeid ..
پاسخ به  Aylar Alishah
6 ماه قبل

جدی
خیلی هم عالی 😌
پس خوشحال میشم نظراتت رو‌ کامنت کنی

و اینکه
کی شروع می‌کنی پارتگذاری رو؟

Newshaaa ♡
6 ماه قبل

نویسنده ی عزیز به جمع ما خوش اومدی امیدوارم موفق باشی🥰

Newshaaa ♡
پاسخ به  Aylar Alishah
6 ماه قبل

قربونت عزیزم❤

مائده بالانی
6 ماه قبل

خیلی زیبا بود.
منتظر شروع ات هستم

لیلا ✍️
نویسنده رمان نوش‌دارو
6 ماه قبل

خوش‌اومدی قلمت مانا عزیزم 😍🙂

Fateme
6 ماه قبل

خوش اومدی عزیزم

Fateme
6 ماه قبل

خوشحال میشم به رمان های منم سر بزنی
رمان بخاطر تو و تو برای او

دکمه بازگشت به بالا
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x