ماه: اسفند 1401
-
متن غمگین
دلنوشته غمگین
مادرم میگفت : به دیوار تکیه کن ولى به مردها ، نه …! که دیوار اگر پشتت را خالى کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان ازدواج سنتی
رمان ازدواج سنتی پارت پنجم
پارت پنجم حوله رو دور موهای خیسم بستم، با سر و صدا از توی حیاط به سمت پنجره و پرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 9
رمان شوکا پارت⁹ خان هول میشود و سریع می گوید: حسین: بهش گفتم دوربین های دم خونه رو چک کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۹
هر چی لباس داشتم و نداشتم ریختم توی دوتا ساک بزرگ و فوری از اتاق خارج شدم. …
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۱۰
بعد از اتمام کلاس با ارزو به سمت خونه رفتیم.. ارزو دوست داشت فردا که جمعه بود باهم به دریا…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت31
حس کردم دنیا روسرم خراب شد اما بخاطر میونگ سعی کردم آروم باشم سریع قرصمو ازکیفم دراوردم و یکی خوردم…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت 17
پارت هفدهم با ترس سریع خودمو به سمت اتاق هانا رسوندم با دیدن سها کمی خیالم راحت شده بود دوباره…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 4
_احسان این خونمونه؟اشتباه نمیکنی؟ خونه ی روبه روم اصلا جالب نبود.یه خونه ی حیاط دار با در های خاک گرفته…
بیشتر بخوانید » -
رمان
سهم من ازتو پارت30
بافک کردن به حرفی ک زده بود یهو وسط گریهام نگاش کردم…ویلیام بااون غرورش داشت ازم معذرت میخواست؟عجیبه واقعا عجیبه!…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۸
_الووو جانم مامان!؟ _کمند دخترم خوبی!؟میگم تو از آراد خبر نداری !؟ _چطور مگه!؟ _اخ مادرشوهر و پدر شوهرت…
بیشتر بخوانید »