ماه: مهر 1402
-
رمان سمبل تاریکی
رمان سمبل تاریکی پارت دهم
– شاید احمقانه به نظر برسه؛ اما اتفاقاتی برام افتاده که به سالم بودن عقلم شک کردم. اردوان با شکیبایی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت دهم
رقیه اهمیتی به حرفش نداد. کارن عصبی نفسش را خارج کرد. گوشهایش و دماغش میسوخت و شک نداشت که قرمز…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕9✿
════════════════ طوری سرش را باسرعت بلندکرد ک صدای استخوان های گردنش را شنید و باصورت سورن روی پشت بام خانهاشان…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۶
بعد از خوردن شام هلما آوینا را برای خواب به اتاقش میبرد و من نشسته بر روی مبل به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۰
# پارت ۵۰ _ خانم دم در کارتون دارن. کتاب را بستم و روی میز گذاشتم. شنلم را دورم انداختم…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت7
شیما از دیدن عصبانیت من یکم نرم میشه و سعی میکنه با ملایمت منو منصرف کنه: _ آخه خره نقشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان هیاهو پارت ۱۴
رمان هیاهو پارت ۱۴ ******** اشک؛ اشک ، اشک که حالا مهمان چشمان قهوه ای رنگ هانا شده بود .…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو
رمان بخاطر تو پارت ۶۷
به سمت خونه برمیگردم و وقتی میرسم خونه امید و آرش منتظر من نشستن. _چیشد؟ خودمو روی مبل پرت میکنم…
بیشتر بخوانید » -
دلنوشته
اضافی …!
سرمای درون بیشتر از هر سرمای دیگه باعث یخ زدن میشه … سرمایی که دست خودت نیست !! فقط رفته…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت چهار
طبقه پایین مسجد تو حسینیه کنار فاطمه مشغول دعا خوندن بود با شنیدن مداحیها چشمه اشکش جوشید…
بیشتر بخوانید »