رمان کاوه
-
رمان کاوه پارت ۲۰
بازویم را از دستش کشیدم با چشمان خیسم فقط خیره اش شدم _ ؟ چرا نذاشتی راحت شم ؟ منه…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۹
از بس به تلویزیون نگاه کردم چشمانم درد گرفته بود به کیانوش نگاه کردم کم کم داشت بیدار میشد _…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۸
از خواب که بیدار شدم توقع دیدن قیافه سیاوش را داشتم که یادم افتاد به خانه خودم برگشتم پایم را…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۷
….: چشمانم را مثلا بسته بودم اما اصلا نمیتوانستم بخوابم هرچند دقیقه عربده زود باشید دیگه سیاوش پنجره هارا می…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۶
صبح با صدای سیاوش از خواب بلند شدم من به اون نگاه می کردم اون به من ! _ خب…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۵
روی کاناپه انداختم و رفت تا سعید را صدا بزند گرمی خانه کمی از دردم را کم کرده بود کسی…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۴
اصلا معلوم نبود اینجا کجاست! همه جا سر سبز بود و آدمی هم دور و بر نبود راه افتادم بالاخره…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۳
بطری نوشابه را سر کشیدم که دستی آن را کشید و ریخت روی لباسم _ چته روانی؟ سهیل _ نیاوردمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت 12
چشمانم را باز کردم روی تخت بودم آن هم در اتاقی که اصلا برایم آشنا نبود با سرگیجه بلند شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه پارت ۱۱
ماسک زده از خانه خارج شدم نگاهی به ساعت کردم دو دقیقه دیگر به هشت بود کلاه سویشرت را روی…
بیشتر بخوانید »