دلنوشته

اقیانوس

4.5
(8)

اقیانوس

در اعماق اقیانوسی به وسعت کیلومتر ها سوار بر زیر دریایی از جنس افکارم خود را تجسم می کنم.
به فاصله ای خوشایند به دور از تمام انسان ها
احساس بی وزنی و سبک بالی
تنهایی و ترس را در اعماق فرسنگ ها آب و فضای مبحوس زیر دریایی ذهنم را میتوان احساس و لمس کرد.
ذهنم را پراکنده از افکار منفی می کنم و سعی بر لذت بردن از منظره ی کم نظیری از ساکنان شهر آبی می کنم.

اما هر چه دور تر و به اعماق اقیانوس غرق می شوم، تاریکی و سکوت پیشی می گیرد و ذهنم را پریشان تر در می یابم و با خود تحلیل می کنم این گونه…
فاصله چه طولانی و کوتاه،
رابطه چه تاریک و روشن،
زندگی چه تلخ و شیرین،
جملات چه تضاد و مترادف،
همه میتواند مکمل و ساختار آرامش و درد و بستر یادگیری باشد، اما به راستی چگونه؟
چگونه می شود احساس خفگی کرد و لبخند زد؟
چگونه ترس در تلفیق با درد، درس آرامش می دهد؟
چگونه ظلم در تضاد با محبت، برتری دارد؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

مجتبی فکرآرا

آرایشگر و نویسنده🤍
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

👏👏

لیلا ✍️
1 ماه قبل

نوشته‌هاتون جوریه که واقعاً، بی‌‌اغراق باید دقایقی روش تمرکز کرد تا معانی اصلیش رو بفهمی👌 احسنت بر این قلم✨

لیلا ✍️
پاسخ به  مجتبی فکرآرا
1 ماه قبل

دقیقاً منظور منم همینه
کلمات معانی عمیق و نهفته‌ای دارند که نمیشه به سادگی از کنارشون رد بشی👌👏

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط نویسنده ✍️
نازنین
نازنین
1 ماه قبل

بینظیر مثل همیشه خسته نباشید🌹

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
1 ماه قبل

ساکنان شهرآبی…
ازین کلمه خیلی خوشم اومد😃
موفق باشین

دکمه بازگشت به بالا
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x