رمان بوی گندم جلد دوم

رمان بوی گندم جلد دوم پارت هشت

4.4
(63)

کشان کشان خود را به در رساند

صدای گریه آرش می‌آمد و قلبش هزار تکه میشد

چند ضربه به در کوبید

_امیر تو رو خدا این در رو باز کن

اشک های همیشگیش صورتش را خیس کردن

_خواهش میکنم…التماست میکنم…اون بچه گشنشه تو رو خدا…

محکم تر به در کوبید و ضجه زد

_امیر…دارم میمیرم…آرشو ازم نگیر

هق هقش بالا رفت

مثل همیشه سکوت بود که نصیبش میشد

گوشه دیوار زانوهایش را بغل کرد و سرش را رویش گذاشت

سه روز بود از آن روز کذایی گذشته بود
سه روزی که در این اتاق حبس شده بود

سه روزی که جهنمش شروع شده بود
و عذاب میکشید ، نمی‌فهمید مگر چه گناهی داشت دل چه کسی را شکسته بود که این بلاها سرش می‌آمد…دلش برای طفلکش خون بود صدای گریه اش را می‌شنید و کاری از دستش برنمی‌آمد ؛ بچه اش که گناه نداشت
دلش مادرش را میخواست آخر شیرخشک با بدنش سازگار نبود شب تا صبح فقط بی‌قراری میکرد

امیر میخواست مجازاتش کند آن هم با گرفتن خودش و بچه اش از گندم

آه که دیگر گندم مرده بود خشکیده بود از آن روز زندگیش سیاه شده بود از همان چیزی که میترسید بالاخره سرش آمد

میگن عمر خوشبختی کوتاهه حکایت حال الانش بود

امیر دیگر او را باور نداشت حتی نمی‌خواست حرفهایش را بشنود

در یک اتاق او را زندانی کرده بود بی آنکه بداند دارد چه بلایی سرش می‌آورد

داشت ذره ذره آب میشد ساعتی نبوده که آه نکشد از خدا میخواست تاوان بلایی که سرش آمده را از آن نامردی که اینطور او را بدبخت کرده بود بگیرد

خدا ، خدا…

این روزها حالش آنقدر بد بود که با خدا هم قهر کرده بود با خودش می‌گفت در حق چه کسی ظلم کردم که نمیتونم یه بار با خیال راحت طعم خوشبختی رو بچشم خدایا تو این دنیا به این بزرگی قد خوشبختی ما جا نبود

کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره

چون که برای دوختن دیگه کفشی نداره

سوزنشو گذاشته کنار گل تو باغچه

کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه

نخهاشو قیچی کرده تا که بشه آماده

وقتی کفشی نداره نخ ها چه سودی داره

کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه

یه لنگ کفش کهنه یه لنگه کفش کهنه

بغضش برای هزارمین بار ترکید

تنهای تنها بود، حتی دیگر پسرک هم گریه نمی‌کرد دیگر او را صدا نمی‌زد مادرش را فراموش میکرد ؟!!

تا کی می‌توانست تحمل کند کی این کابوس تاریک تمام میشد دلش داشت میترکید
دلش آغوش عشقش را میخواست کاش بغلش میکرد کاش با نوازش هایش زخم هایش را درمان میکرد ، اما همه این‌ها
خیال بود و خیال

مردش دیگر او را نمی‌خواست انگار اصلا گندمی وجود نداشت داشت مجازاتش میکرد به کدامین گناه !

تمام درها را به رویش بسته بود به یاد آورد آن روز را

همین‌جا در این اتاق او را انداخته بود چقدر لحنش غریب بود تا به آن روز او را هیچوقت اینطور ندیده بود

《 _داغتون رو به دل هم میزارم…کور خوندی که فکر کردی طلاقت بدم…از این به بعد اینجا برات میشه جهنم…زنی که خیانت کنه رو باید کشت…ولی من نمیکشمت گندم زنده زنده زجرکشت میکنم 》

جمله‌اش در مغزش اکو شد

خواست بگوید هر جا که تو باشی مگر جهنم است ولی فراموش کرده بود که امیر ارسلانش رفته بود این مرد هیچ شباهتی به او نداشت دیگر کتکش نمی‌زد نه ولی با زندانی کردنش در این اتاق داشت او را می‌کشت

چرا مردش نمی‌فهمید که هیچکس نمی‌توانست جایش را در قلبش بگیرد
چرا حرفهایش را نمی‌شنید !!

دنیا چه بازی با او داشت که میخواست اینطور زمینش بزند

*********

با صدای زنگ تلفن پلک‌های بسته‌اش را آرام باز کرد

دستی پشت گردنش کشید و تیشرتش را از روی بالش چنگ زد

از دیشب تا به الان نخوابیده بود و حالا هم چند ساعتی بود که توانسته بود بخوابد

نگاهی به چهره غرق در خواب پسرکش کرد
دیشب با هزار زور توانسته بود او را بخواباند

باید هر چه زودتر یک پرستار استخدام میکرد
او که همیشه نبود

گوشی را جواب داد

_الو ؟

صدای حاج رضا پشت گوشی پیچید

_کجایی پسر…پیدا نیستی…سعید می‌گفت شرکتم نمیای !

دستی بر پیشانیش کشید و نفسش را در هوا فوت کرد

_راستش نشد بهتون بگم…اومدم شمال
شرکتم دورادور حواسم بهش هست

لحنش رنگ تعجب گرفت

_شمال ! تنها رفتی یا گندم هم باهاته ؟

گوشه لبش را جوید

به سمت یخچال رفت و لیوان آبی برای خود ریخت

_خانوادگی رفتیم…گفتم یکم حال و هوا عوض کنیم…یه چند هفته ای هستیم اینجا

این دروغ نیاز بود
باید یه مدت از بقیه دور میشدن

حاج رضا از شنیدن این خبر خوشحال شد

_کار خوبی کردی پسرم…زودتر از اینا باید می‌رفتین…ولی کاش یه خبر می‌دادی
نگران شدیم…گندم حالش خوبه

خشم در دلش جوانه زد مشتش را فشرد تا عصبانیتش را کنترل کند

_خوبه…اونم خوبه…من دیگه باید برم حاجی
کاری ندارین ؟

_نه پسرم به سلامت…آرش رو از طرف من ببوس

_باشه خداحافظ

تماس را قطع کرد و پوفی کشید

حوصله سوال جواب کردن را نداشت
تصمیم گرفته بود یک‌ماهی از همه دور باشند تا یک تصمیم درست بگیرد باید فکرهایش را جمع‌وجور میکرد

کنار آرش روی تخت نشست پسرک با چشمانی باز بهش خیره بود

دستی بر موهایش کشید و صورتش را نرم بوسید

_جونم چرا نمی‌خوابی پسرم ؟

پسرک هم مثل خودش خواب نداشت انگشتش را وارد دهان کرده بود و به دور و برش نگاه میکرد

دیشب مرد و زنده شد پسرکش مادرش را میخواست و او این را ازش دریغ کرده بود

این بچه گناهی نداشت ولی چه کند که نمی‌توانست پسرش را دست آن زن بسپرد

آن زن دیگر حتی اسمش را هم نمی‌خواست بیاورد برایش مرده بود همان روز
پرونده اش را بسته بود ، آن زن خطا کرده بود
هر کاری میکرد می‌گذشت جز این

فکر اینکه آن روزها با آن مرد تماس می‌گرفت خون خونش را میخورد

می‌گفت مزاحمش بوده برایش پیام
تهدید آمیز فرستاده آن روز ازش خواست نشانش دهد

پوزخندی در دل زد تمام پیام ها را حذف کرده بود همه این ها نشانه چی بود ؟ دیدارهایش با آن مرد مخفی کاریش ،
باز شدن پای آن نامرد ، نه تحمل این یکی را دیگر نداشت

خیانت بخشودنی نبود

باید تاوان میداد هنوز اول راه بود

_ما..ما

با اخم سرش را به سمتش برگرداند

یک کلمه دو بخشی حالش را خراب میکرد

این بچه چه میخواست از صبح شروع کرده بود به لجبازی !!

رویش خم شد و انگشتش را جلوی بینیش گذاشت

_هیش آروم

پسرک با لجبازی به پدرش مشتش را کنار لبش گذاشت و دوباره ماما گفتن هایش را تکرار کرد این بار با گریه

چنگی به موهایش زد هیچ فکر نمی‌کرد در زندگیش به همچین جایی برسد

پوشکش را باید عوض میکرد !!

نه تمیز بود، میماند درست کردن شیر همه چیز را آماده کرد

پسرک با چشمان اشکی نگاهش میکرد

با آستین تیشرتش صورت خود را پاک کرد

شیر گرم را داخل شیشه ریخت و کمی تکانش داد

دلش می‌گرفت وقتی میدید پسرکش با ولع شیرش را میخورد بی خبر از دردهای بعدش بهترین شیرخشک را برایش فراهم کرده بود اما با خوردنش شکمش درد می‌گرفت
آخر بچه اش به شیر مادرش عادت داشت

بوسه طولانی و عمیقی روی سرش نشاند

_جون‌دلم گرسنته آره ؟

با چشمان درشتش خیره پدرش بود و هر دو دستش را موقع خوردن محکم مشت کرده بود

لبخند تلخی زد دنیایش همین بچه بود
انگیزه زندگیش فقط همین پسر بود و بس
برایش همه کار میکرد همه کاری
بچه اش به مادر خیانتکاری مثل او نیازی نداشت

از همان روز هم پدرش می‌شد هم مادرش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 63

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

لیلا مرادی

ذهن خط‌خطی😂✍️
اشتراک در
اطلاع از
guest
161 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sety ღ
10 ماه قبل

لیلا خیلی نامردی واقعا دلم گرفت
ای کاش هر دوشون یکم آدم بودن… فقط یکم🤦‍♀️😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

آخ دیت رو دلم نزار که خونه از دست لیلا🥲🥺

sety ღ
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

بیشتر از لیلا قصد جون علیرضا وگندم رو دارم🔪😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

من فقط میخواد سر به تن علیرضا و امیر نباشه
ولی خیلی دلم گرفت توی این چند پارت فقط غصه خوردم

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

ستی عفریته پارت جدید فرستادم برو بخونش🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

دارم میخونم😂😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

من انرژی داشتم که

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

🤣🤣
هوهووو پس بیا وسط قرش بده …..🤣🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

اصلا توانش رو ندارم😮‍💨

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

نچ نچ پس انرژی نداری دیگه🤣
پشو دختر پشو بیو قرش بده🤣🤣💃💃

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

انرژی دارم اما همه جام درد میکنه جون ندارم از جام بلند بشم

sety ღ
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

تو چرا؟؟ من از صبح مثل حیوانی نجیب چهار پا جان کندم😂🤦‍♀️

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

🤣🤣🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

دیروز باشگاه بودم مربیمون پدرمون درآورد
همه جام درد میکنه😭😭

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

💃 💃

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

هووووو💃💃

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

ادمین چرا نیست😭😭😭😭

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

اوهوم🥺🥺

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

بله من بمب انرژیم😂😂😂

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

پارت قبل رو کامل نخوندم
دلم نیومد وسطاش ولش کردم🥺🥺🥺
باید تغییر بد اما من متنفرم از اینکه آدم ها انقدر راحت با دیدن چهار تا عکس و فیلم که الان راحت میشه درست کرد اعتمادشون نسبت به هم رو از دست میدن🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

قبول دارم گندم گند زده واقعا اما امیر هم باید آروم تر برخورد میکرد بعد این گندم خر چرا باید از دست علیرضا لیوان بگیره بخوره؟؟؟ بخدا به خونش تشنه ام🔪😂🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

غلط کرده مست کرده😂😂😂
اصلا امیر حقداره دارش بزنه🤣🤦‍♀️
این وسط دلم برا آرش میسوزه که گیر این ننه بابای خر افتاده😂🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

خوندم و فهمیدم علیرضا چه غلط اضافه ای کرد ولی در کل گندم غلط کرده به من ربطی نداره😂😂

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

متاسفانه دیروز عصر برگشتیم تهران و از صبح دارم خونه رو مرتب میکنم🤦‍♀️🤦‍♀️
خوندن رمان و حرص خوردن از دست این شخصیت های رو اعصاب بهتر از کار کردنه🤣

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

تازه فکر کن گل های مامانت خشک شده باشه کلی سرت غر بزنه و مجبورت کنه بهشون برسی😂🤦‍♀️
من از گل رو دوست دارم ولی از رسیدگی بهش متنفرم🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

آرش کراش جدیدم🤣💔🥺

بی نام
10 ماه قبل

لیلا جان من بس کن همش حس میکنم این بلاقراره سرخودم بیادنکن توروخدا🥺چقدزندگیشون به گندکشیده شد کاش امیریکم تحقیق میکرداون که خیلی آشنا آره چه میدونم یه مدرکی ازبیگناهی گندم روکن کشتی منوبخدا🥺😭

بی نام
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

چه میدونم بخدا دلشوره میگیرم

sety ღ
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

باز نازی شروع کرد😂🤦‍♀️

Ghazale hamdi
10 ماه قبل

آخ که دلم میخواد روزی رو ببینم که امیر مثل سگ از رفتارش پشیمونه اما دیگه هیچ راه برگشتی نیست😮‍💨😮‍💨

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

🥺🥺😢

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

نه خب گندم هم مقصره نبایدپنهون کاری میکرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آره خب اونم مقصره اما امیر که ادعای عاشقی می‌کرد حداقل باید یه حرفش گوش میداد یکم تحقیق می‌کرد بعد

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
10 ماه قبل

بمیرم برای ارش…😔💔

پ.ن=دیگه نمیتونم برای امیر بمیرم😂علیرضا ولم میکنه💔😂

بی نام
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
10 ماه قبل

😂😂😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
10 ماه قبل

🤣🤣🤣

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

امروز پارت جدیدنذاشتی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

فقط قانون عشق رو گذاشتم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

آره امروزهر چی رمان می‌دیدم میخوندم این روزا زیادی بی اعصابم میام رمان میخونم آروم شم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

چرا بی‌اعصاب؟چیشده مگه؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

هیچی دیگه عروسیم نزدیکه بعدشم بعددوهفته میرم یه شهر دیگه نمیدونم انگارازشروع زندگی جدیدم میترسم میدونم الان میگی 27سالته بچه که نیستی ولی بخداربطی به سن نداره شروع یه زندگی کارسختیه خیلی سخت

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

هیچ ربطی به سن و سال نداره به نظرم دوتا اتفاق ازدواج کردن و بچه دار شدن یه شروع جدید واسه زندگیه فرقی هم نداره طرف چند سالش باشه
اگه شوهرت رو دوس داری و اونم دوست داره پس نگران هیچی نباش چون هرچی هم که بشه با هم درستش میکنید و کنار هم میمونید

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

تودوست داشتنمون هیچ شکی نیست ولی میترسم کم بیارم نمیدونم امیرخیلی خوبه یعنی هرچی بگم کم گفتم امامن لوسم من شکست خورده ام میترسم زخمای گذشته سربازکنن ومنوازپادربیارن نمیدونم بیخیال شاید نگرانیام بیخودی باشن شایداونقدراهم که من فکر میکنم سخت نباشه دیگه خودمم نمیدونم چی میگم دارم ردمیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

هر موقع خسته شدی،فکر کردی دیگه نمیتونی ادامه بدی به این فکر کن که امیرعلی تا تهش باهاته و یکی هست که حاضره برای خوشحالی تو هر کاری بکنه
هر اتفاقی هم که توی زندگیتون افتاد سعی کنید باهن حلش کنید
بعدم امیرعلی تو رو همینجوری که هستی خواسته پس من لوسم معنی نداره نازی جونی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

چی بگم بعضی وقتا اینجوری میشم البته ناگفته نمونه امشب یه چیزایی شنیدم اون حرفاحالموخرابترکرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

بیخیال حرف مردم نازنین
اصلا بهشون اهمیت نده
بزار تنها چیزی که برات مهمه خانواده درجه یکت باشن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

خب حرفایی که شنیدم ازنامزدسابقم بودنه که برام مهم باشه نه بخداولی یه چیزی گفت حالم گرفته شد …گفت مقصرخیانت ورفتنش فقط خودش نبوده منم بودم گفت توبلدنیستی چطوریه مرد روعاشق خودت نگه داری من عاشقت شدم اماتونتونستی منونگه داری با بچه بازیات منوازدست دادی گفت هنوزم دوست دارم ولی وقتی میدونم امیرعلی روبیشترمن میخوای کنارمیکشم ولی ایندفعه اشتباهات گذشته روتکرار نکن عشق اونودودستی بچسب نذارتموم شه نذار بره دیگه ضعیف نباش😥🥺

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

ببخش سرتورو هم خوردم نصف شبی همیشه دردامو به لیلامیگم ولی الان نیستش دل منم پره ظرفیتش تکمیل شده نمیگفتم میترکیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

چرا ببخشید قربونت برم روی منم میتونی عین لیلا حساب کنی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

مرسی چقدآدم بازکسایی که نمیشناسه راحتتر می‌تونه حرف بزنه نمیدونم فقط من اینجوریم یابقیه هم همین حس رودارن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

منم همینجوریم
چون طرف مقابل رو نمیبینم حرف زدن برام راحت تره

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

بهش میگفتی من اگه بلد نبودم الان امیرعلی رو نداشتم تو اگه خیانت کردی و رفتی واسه بی لیاقتی خودت بوده که نتونستی به من متعهد بمونی من دیگه اون آدم سابق نیستم و تمام سعیمو برای خوشحال کردن و نگه داشتن عشقم میکنم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

مشکل اینجاست من نمیتونم قوی باشم من واقعاضعیفم ولی ازامیرعلی مطمئنم اون توروزایی کنارم بود که خودمم خودموتحمل نمی‌کردم بارهادلشو شکستم چون خودم ازکسی زخم خورده بودم که ازروزی که چشم باز کردم کنارم بود بافکربودنش نفس میکشیدم ولی اون خیلی راحت این نفس روقطع کرد ورفت منوخوردکرد شدم انگشت نمای بقیه شایداگرترس ازآخرت نداشتم توهمون روزاجون خودمومیگرفتم اما همون موقع هابودکه امیرمثل یه فرشته ی نجات اومدسراغم انگارخدااونوازآسمون برام فرستاده بس که همه چی تمومه میدونم اون هیچوقت ازمن دلسردنمیشه منم ازاون

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

خوبه که میدونی امیرعلی همیشه پشتته
به این فکر کن که بعد از هر سختی،آسونیه
حالا هم بعد از اون مشکلات خدا امیرعلی رو برات فرستاده تا بهت ثابت کنه دنیا پر از قشنگیه،تا باهاش یه زندگیه بی دغدغه و آروم رو بسازی
میدونم شاید این حرفم تاثیری نداشته باشه اما با استرس و نگرانی فقط شیرینی این روزای خوبو به خودت زهر میکنی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

درست میگی من باید حواسم باشه حال امیرعلی روخوب نگه دارم وتوساختن خاطره های قشنگ واسه آینده بهش کمک کنم نه فقط تماشاکنم …مرسی که به حرفام گوش دادی عزیزم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آره همیشه سعی کن کنارش باشی و همراهیش کنی اما تا جایی که به اعتقادات و نظرات خودن آسیب نزنه
خواهش میکنم نازنینم کاری نکردم🥰🥰😘😘
اگه همه‌ما آدما یاد بگیریم یه گوش شنوا برای همدیگه باشیم خیلی‌ها به آرامش میرسن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

الهی بمیرم اون همیشه خواسته های منو به خودش ترجیح میده

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

پس همیشه قدرش رو بدون و عاشقش باش

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

حتماً

sety ღ
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

نازی مطمئن باش قبل گندم من اول تو رو خفه میکنم😁🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

حالا نظرت راجب این پارت چیه؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

خوب بودولی خب من از مردن میترسم دلم نمیخوادکسی بمیره …توروخدااذیتشون کن ولی کسی رونکش

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

قول نمیدم😁😁😁

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

بفرما دیدی میخوای بکشی دیگه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

😅😅😅
چرا پیشواز مرگ اونا رو میری آخه😆😆
فعلا سامی تو اتاق عمله و معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد🤷‍♀️
ولی کیف می‌کنم یه سناریویی چیدم که هیچ کدوم هنوز هنوز نتونستین حدس بزنید😁

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

هههه خیلی حال می‌کنی بقیه روحرص بدی ولی من مطمئنم تهش به هم میرسن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

تا الان مراسم ختم اون بیچاره رو هم گرفته بودی😅😅 حالا میگی به هم میرسن؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

گفتم که نمیدونم باخودم چند چندم🤔😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

ولی شاید بگی دیوونه شدما اما از حرص خوردن شماها خوشم میاد
آخه خیلی حرص خوردم از دستتون🥺🥺

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

من بیچاره چیکاره ام من فقط میام رمان میخونم همین نویسنده که نیستم نامرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

منظورم اینه که خیلی از خواننده ها خاموشن
چون رمان اولم بود اوایل خیلی دلم می‌گرفت که نه کامنت دارم خیلی امتیاز نمیدن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

رمان وان نمیشه واردش شدخیلی سخته والادروغ چرا من اولین رمانی که توعمرم واسش کامنت گذاشتم بوی گندم بوداصلااولین رمانی بود که خوندم کم کم با بقیه ی سایت رماناهم آشناشدم شروع کردم خوندن رمان ولی میگم چندبارخواستم واست کامنت بذارم ولی خب نشد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

منظورم تو نیستی
یه سری‌ها مثل تو،سوگل و ستاره مشکل عضویت دارند اما بازم تا جایی که میتونن بهم انرژی میدم
منظورم با اونایی بود که تا صدام در نیاد هیچ کاری نمیکنن
آره من خودمم خیلی اذیت میشم اگه از اول اینجا رو می‌شناختم همینجا میزاشتمشون

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

اگه فوضولی نباشه میتونم بدونم چندسالته واهل کجایی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

نه چه فضولی
۱۶ سالمه و اهل تهرانم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

عزیزم الهی هنوز بچه ای که درس میخونی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آره خیلی کوچولو‌ام🥺
آره درس میخونم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

فدات بشم ایشالازندگی برات اتفاقای خوبی رقم بزنه عزیزم ویه عشق واقعی وزیبا مثل عشق سامی توتقدیرت باشه مثل عشق امیرعلی من

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

مرسی عزیزم
از یه طرف دلم میخواد توی پچگیم میموندم از طرف دیگه دلم میخواد زود تر بزرگ بشم و یه عشق واقعی رو تجربه کنم
به نظرم عشق مقدس ترین حس دنیاست

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آخ نگو که دهنم آب افتاد
یعنی یکی عین سامی باشه به خوب و بدش فکر نمیکنم با کله قبول میکنم
اصلا مرد رویاهام رو توی سامی توصیف کردم😍😍

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

😂😂ایشالابه آرزوت برسی عزیزدلم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

😅😅مرسییی عزیزممم😘🥰

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

ولی متوجه هستی زیادیم غیرتی هستا

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

یهونزنه شتکت کنه😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

تا حالا رو رستا دست بلند نکرده که

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

سامی؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

آره دیگه مگه نه بایه عکس بدون هیچی خوابوند زیرگوش رستا

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

با اون یه جوری کنار میام
اما اون قسمتی که رفته بودن خرید پسره رو زد کیف کردم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

بارمانت زندگی میکنیا…..نامزدمن خیلی روشنفکره البته واسه من نه سعی می‌کنه آروم باشه ولی خب من ازچشماش حالشومیفهمم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

من واقعا سه ساله که دارم با قانون عشق زندگی میکنم
تمام صحنه‌هاشو چه بد چه خوب دلم میخواد توی دنیای واقعی تجربه کنم
دلم میخواد زندگیم اینجوری باشه البته بدون خانواده رستا
خوبه که حالشو میفهمی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

می‌دونی من اینوباهمه ی وجودم درک کردم که بعضی وقتاچشماخیلی صادقتر اززبونمونن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آره اما بعضیا هم هستن که اصلا نمیشه حس توی چشماشون رو فهمید

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

آره واقعا

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

خب دیگه توآرزوهات این تیکه روسانسورش کن بگوخدایاسامی منهای غیرت😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

نه دیگه بدون غیرت که نمیشه
مثلا غیرتش مثل دعوایی که کرد باشه

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

دیدی بعضی ازمردا به معنای واقعی حکم سیب زمینی رودارن من بدم میادکسی که عاشق واقعی باشه روعشقش غیرت داره واسش داغ می‌کنه مگه نمی‌بینی همش میگم امیر حق داره چون الان همش فکرش اینه که گندم بهش خیانت کرده

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

منم از اینجور مردا بدم میاد
اما از مردایی که زور و غیرتشون فقط برای زنشونه هم بدم میاد
کلا از کسایی که سر یه چیز کوچیک که تقصیر زنه هم نیست به زنشون گیر میدن یا حتی میزننش متنفرم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

این که آره هرچیزی بایدیه حدوسط داشته باشه اگه بیشتربشه آدمواذیت میکنه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

آره واقعا

Ghazale hamdi
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

یعنی من حتی ممکنه خیانت رو هم ببخشم اما کسی که روی یه زن دست بلند میکنه رو کلا از زندگیم حذف میکنم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

نه من هردوش رونمیتونم ببخشم اصلادوتاش به یه اندازه وحشتناکه

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

گفتیم آرزو یا آرزوی خودم افتادم میگم ولی قول بده بهم نخندی

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

قول نمیدم ولی بگو

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

دیدی توفیلما یهویکی میمیره بعد یکی از اعضای خانواده بچه دارمیشه بچه میشه کپی اونی که مرده …..؟من دلم میخواد خدابهم یه پسر بده شبیه داداش امیرعلی که به رحمت خدارفته بعدمن اسمشوبذارم امیرحسین

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

چقدر قشنگ🥺🥺
ایشالا خدا بهت یه پسر خوشگل میده
خدا بیامرزدش

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

ولی خب برآورده نمیشه چون امیرعلی خیلی از بچه هاخوشش نمیاد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

یعنی کلا بچه نمیخواد؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

ظاهراً آره ازبچه هاخوشش نمیادحتی تاحالاندیدم بچه های داداشش روبغل کنه تا این حد برعکس من …من دلم میخواد چندتابچه داشته باشیم دوست دارم بچه هام خواهربرادرداشته باشن ومثل من حسرت به دلشون نمونه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

خب باهاش حرف بزن یه جوری با هم به نتیجه برسین که هیچ کدوم ضربه نخورین

بی نام
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

همش میگه مانبایدبچه بیاریم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

چرا خب؟
بچه‌ها خیلی خوبن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

واقعانمیفهممش اماخب باهاش دراین مورد حرف نمی‌زنم چون خجالت میکشم امابعدازدواح یکم که خجالتم ریخت حتماباهاش مفصل صحبت میکنم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

حتما همین کارو بکن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

شاید اما من به قدری سر این موضوع حساسم که با بعضی از رمان ها که دختره رو کتک میزنن واقعا روانم بهم میریزه

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

آره مثل رمان دیازپام قشنگ منودپرس کرده بودی یعنی به حدی رسیدم که دلم نمی‌خواست بخونمش رمان حورا روخوندی من چندتا پارتش روخوندم روانی شدم همش خودمو جای حورای بدبخت می‌دیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

من خودم با یه سری از پارت های دیازپام واقعا حالم بد می‌شد
من هر پارت حورا رو که میخونم تا دو روز اعصابم خورده که یه زن چرا باید این همه تحقیر رو به جون بخره برای کسی که لیاقتش رو نداره

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

واقعا خیلی حس بدی به آدم میده تو داخل تلگرام میخونی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

نه توی رمان دونی میخونم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
10 ماه قبل

خب عزیزم بازم ممنون که امشب به حرفام گوش کردی امیدوارم بتونم جبران کنم دیگه مزاحمت نمیشم فعلا گلم شبت خوش

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

نیازی به جبران نیست نازنینم
شب خوبی داشته باشی و کلی خواب رنگارنگ ببینی😘🥰

سفیر امور خارجه ی جهنم
10 ماه قبل

دیگه امیرم داره شورشو در میاره

سفیر امور خارجه ی جهنم
پاسخ به  سفیر امور خارجه ی جهنم
10 ماه قبل

با ادعای عاشقیش نباید این کارو میکرد واقعا
یاد رمان زاده ی نور میفتم وقتی رمانتو میخونم لیلا جون
اول حرفای طرفو بشنو، به دیده ها و شنیده های خودت اعتماد نکن وقتی پای زندگیت وسطه

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

عقل نداره دیگه
مرتیکه روانی

Ghazale hamdi
پاسخ به  سفیر امور خارجه ی جهنم
10 ماه قبل

من یهدونه کتاب دیده بودم به اسم زاده‌ی نور منظورت همونه؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

آهان
باشه مرسیی🥰😘

Aida ♡
10 ماه قبل

اخی دلم به حال گندم میسوزه 🙁💔
واقعا خداروشکر یه رمان بیشتر نیس طفلی اون دختری ک همچین اتفاقی واسش بیافته🫤😔

sety ღ
10 ماه قبل

من برگشتمممم🤣💃💃💃

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

رفته بودم مسافرت😁😂
خیلی یهویی شد بابام اومد خونه گف جمع کنین برین😁🤦‍♀️
اونجا هم شرایط اینکه بیام تو سایت رو نداشتم😁😂
دلم برا همتون تنگ شده بود🥺❤

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

خل و چل فقط ستی عفریته🤣

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

هوهو ستی عفریته اومددد🤣. دلم برات تنگ شده بود ستی عفریتههه🥲🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

منم دلم برات تنگ شده بود ضحی جونی💖😂

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
10 ماه قبل

قربونت برم من❤️🥲

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

میخواستم ستی بیاد دو تایی بیایم رو سرت کلت رو بکنیم🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
10 ماه قبل

بریم😂😂

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
10 ماه قبل

لیلا ما تعدادمون بیشتره😂😁💃

دکمه بازگشت به بالا
161
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x