مطالب وبسایت مد وان
-
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتاد وهفتم
ساسان که به اشپزخانه رفت ماهرو لب زد: _آبجی چرا میخندیدی؟ آبرو نداشتتو بردی که! ماهرخ لبش را به دندان…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۸
# پارت ۸ (کارن) با صدای زنگ گوشیام از خواب بیدار شدم. دایان در آغوشم خواب بود. نگاهم به ساعت…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۱۲
موتوری برگشت و آنها از ترس عقب کشیدند تا سد راهش نباشند جلویشان ایستاد کاسکت را برداشت ریحانه _ رهام!…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۱۴
اصلا معلوم نبود اینجا کجاست! همه جا سر سبز بود و آدمی هم دور و بر نبود راه افتادم بالاخره…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۵۳
صبح زود از جایش بلند شد،مهیار سرکارش رفته بود به طرف اتاق آراز رفت پسرک در اتاقش به خواب رفته…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
در بند زلیخا(یه خبر ویژه حتما بخونش!)
نگاه سردش را به رقیه داد. چرا داشت گریه میکرد؟ مگر اتفاقی افتاده بود؟ نگاهش که به چوبه دار افتاد،…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۹
# پارت ۹ تو اتاقم نشسته بودم و سرم تو پرونده ها بود. زندگیم مثل یک فیلم از جلوی چشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت ده
پارت نه _شیما…شیما آبجی بیام تو؟ صدای ضعیفش بخاطر بسته بودن در اتاق به گوشم میرسد:بیا تو آبجی. وارد اتاقش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت بیست و هفت
این حس تازه جوونه زدهاش حالا از دم رو به زوال بود، حسام تموم محبتهاش رو ازش دریغ کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت سی و پنجم
مهسا شوکه شده نگاهش را بینشان چرخاند. ناباورانه لب زد. – میخوای بگی که… بهم شک کردن؟! واکنشی از آنها…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۲۹
ناباورانه نگایش میکند _چی؟ _باباجان میگم چرا چادر نداری خدایا میبینی خودت دیگه؟ _الان مشکل تو چادر نداشتن منه واقعا؟!…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿55تا𝒑𝒂𝒓𝒕51✿
════════════════ مانیا- وای امشب عروسی باید بریم بعد درسم دارم نمیدونم برم،نرم،چیکار کنم!آخه بخدا الان ساعت6 عصر چجوری حاضربشم! ساتیا-…
بیشتر بخوانید »