ماه: اردیبهشت 1402
-
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۸
از اتاق بیرون رفت سکوت خانه حس خوبی بهش نمیداد یعنی همیشه باید در این خانه بزرگ تنها زندگی کند…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت آخر
چند روز گذشت،باران هنوز منتظر فرصت بود تا حقیقت را به احسان بازگو کند. اما هر بار احسان به صحبت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 30
کنار آیسان که محکم دست مرا گرفته بود نشسته بودم.. به طور واضحی آیسان از مرد ها میترسد.. حق هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مجهول
مرد مجهول پارت ۴
مینا بی توجه به حرف من ادامه داد : یعنی چی ، از کی تا حالا راجب کار تو حرف…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذشته شیرین
رمان گذشته شیرین پارت پنجم
گذشته شیرین پارت ۵ به مدرسه که رسیدم تو حیاط سما رو دیدم و به سمتش رفتم . نزدیکش شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مجهول
مرد مجهول پارت ۳
بالاخره از اون خونه کزایی اومدم بیرون تلفنم رو از جیبم بیرون اوردم تا ببینم کار میکنه یا نه خوشبختانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذشته شیرین
رمان گذشته شیرین پارت چهارم
شیرین پارت۴ من : وای خوب شد گفتییی برم آماده شم سما : عا برو سریع یه پیراهن مشکی که…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۷
یه پوزخند نشست روی لب هام… واسم مهم نبود که چیکار میکنه و چی فکر میکنه… من فقط میخواستم راحت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 29
– خانوادت فوق العاده بودن مگه نه؟؟؟ تو چشمای شکلاتیش خیره شدم.. منو یاد شکلات های مورد علاقه ام مینداخت..…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۷
وارد خانه شد سرش داشت میترکید خواست برود در آشپزخانه و قرصی بردارد که به یاد گندم افتاد حتما خوابیده…
بیشتر بخوانید »