ماه: فروردین 1402
-
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۴
داشت اتاقش را مرتب میکرد که تقه ای به در خورد به سمت در اتاق رفت و بازش کرد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۲
«- کامی کامی جونم! ای مهربونم! بیا بریم بیرون که حوصلهم سر رفته، پا رفته، دست رفته… . – اِ!…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 19
# مسیح مادرم همیشه میگه”اونی که خیلی درد کشیده زیاد نمیخنده ! ولی وقتی میخنده ، خنده هاش خیلی قشنگه..”…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۱
آرام به سمت صندلی چوبی رفتم و روی آن نشستم. کیف زرد سادهام را روی میز نهادم و منتظر ماندم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 17
از زبان باران# نمیدونم چند ساعت بود که داشتن بابام و عمل میکردن که پرستار از اتاق عمل بیرون اومد.پریدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۳۸
_واااااای کمند جوووووووونم. _واااای عشششق یکی یک دونم. … دوتایی همو طوری بغل کرده بودیم و چپ و راست میشدیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت44
من=نه نه نه تروخدااااا کای=چرا؟منم میام باهات من=نمیخوام برم زوری ک نیست کای=چرا اتفاقا زوریه وایساد و روشو کرد بهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۰
چند بار پلک زدم و گفتم: – چی عجیبه؟ خب تولد خواهرم بوده ولی… . خودم نیز تعجب کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۹
به سرعت گفتم: – مادر من فارسی هم بلدن. مامان نریمان به سرعت به زبان فارسی و با لهجهی بامزهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۳
نگاهش را از آسمان پر ستاره گرفت و به مهدی داد که هنوز سرش پایین بود چشمانش را یک بار…
بیشتر بخوانید »