ماه: فروردین 1402
-
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۹
فلش بک: ( احتشام ) امروز ضحا مرخصی گرفته بود از ارباب… میخواست کار های خونه رو برسه و خونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت48
من=هییییییی جوسیکا=من تمام تلاشمو کردم تقصیر خودته گارسون گیج نگامون میکرد گارسون=یه شیرموز؟ نگاه تندی ب پاتریک انداختم و گفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۹
پدر جام نو*شی*دنیاش را روی میز کوبید و در حالی که روبهروی من در آن سر میزی که از غذاهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 22
به سمتش برگشتم.. موهایش آشفته روی پیشانی اش ریخته بود و او را بیش از حد شبیه پسر بچه های…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت47
من=اره عزیزم ولی امشبو اینجاییم ک خوش بگذرونی میونگ=باشه من=بیا بشین میونگ=من پیش ویلیام میشینم من=عه عه عه عه چیگفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
شوکا پارت 19
پارت¹⁹ # شوکا کفش های لژ دار پاشنه ۷ سانتی مشکیم رو همراه ساعت اپل واچ مشکیم با کت و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۷
ریحانه خانم روی پا بند نبود باورش نمیشد به همین زودی پسرش سر و سامان میگیرد حاج رضا هم انگار…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۸
شانههایم سقوط کردند و پلکهایم را بستم. زمزمهوار دستم را بالا بردم: – خدایا…خدا جونم! خواهش میکنم پدرم رو برگردون.…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۱۷
از عجز و بیچارگی اشکی از چشمم روان شد. – بیا شهرزاد! یه متر مونده. فقط یک کوچولو بیا و…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت46
یکم بیشتر ب پاتریک دقت کردم دیدم عه هنوزم انگار جوجهم وقتی کنارش وایمیستم من=اهههه برو کناااار انگار فهمید دلیل…
بیشتر بخوانید »