ماه: فروردین 1402
-
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت50″پایانی”
میونگ=ارهههه من=حالا با ماشین کی بریم؟:/ ویلیام=به اینش فک نکرده بودم…من ماشین نیاوردم باآنا اومدم من=مایکل،کای باماشین کدومتون بریم؟ مایکل=من…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 18
*** شروع کردم به غذا خوردن،یهو احساس کردم داره حالم بد میشه. سریع به سمت دست شویی رفتم و عق…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت49
من=بچه جون کجایی دق دادی مارو رفتم اونطرف حیاط… من=میو… دیدم رو جدول نشسته زل زده به آسمون…رفتم کنارش و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱٠
فلش بک: ضحا_دلم واسه اون دختره که قراره زیره ارباب ارسلان جون بده میسوزه! احتشام_اوهوم… بعد از اینکه شام خوردیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 23
**** #راوی کارن گوشی رو برداشت و به چشم های برادر عزیز تر از جانش خیره شد.. هر دفعه با…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۲۲
– تا شب از اینجا بیرون نمیای و فکرهات رو میکنی. امیدوارم خوب فکر کنی و جوابی رو بهم بدی…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۲۱
دستانم را درون موهای سیاه و لختم که خیس شده بود فرو کردم و چشمانم را بستم. با حس کردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۴۰
وقتی برگشتیم به اتاق جناب سرهنگ با روی باز و آرامش منو دعوت به نشستن کرد. _شما که اینارو میدونید…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۲۰
– خب…یه کم بگذره قول میدم یخم آب بشه. – هر چی شما بگی! من تا فردا هم بگی وایمیسم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۸
با عصبانیت سرش را در دستانش گرفت سعید حرفش تا نوک زبانش آمد تا بگوید ولی از واکنش رفیقش میترسید…
بیشتر بخوانید »