ماه: فروردین 1402
-
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۳
وارد یک مجتمع تجاری بزرگ شدن ناخوداگاه کنار گندم شروع کرد به قدم زدن سعید و زهرا هم پشت سرشان…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۳
( فردای اون روز ) ( ضحا ) میدونی چیه احتشام؟ دنیا خیلی ادم های بدی داره…ولی یسری هاهم هستن…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 26
* نفس من عاشق سامیارم.. تا وقتی عاشق نشی نمیفهمی.. حاضرم همه چیزم رو بدم تا سامیار این بیرون باشه..…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۴۲
مزایده شروع شدو هر کس با کارتایی که دستش داشت یه قیمت بالاتر روی قیمت قبلی پیشنهاد میکرد. فرهاد بهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۲۶
ماشین استارت خورد و من تمام عصبانیت و حرصم را سر دکمهی پایین آوردن شیشهی سمت چپ خالی کردم. شیشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۲
دست زهرا را کشید و از پله های مجتمع بالا رفت زهرا غرغر کنان گفت _بابا دستمو ول کن اههه…
بیشتر بخوانید » -
رمان
یکی بود؛یکی نبود!پارت یک
صدای خندههای بلندش تو گوشام اکو شد،لعنتی اون منو مسخره کرده بود؟ -خفه شو مسخره کردی منو؟ دستاشو به نشونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۲
خانوادم بودن! مامان رز بابا فرهاد ابجی زهره داداش زهیر وای باورم نمیشه….بدو بدو رفتم بغل مامانم، تا تونستم توی…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 20
باران غرق فکر بود. باورش نمیشد عزیز تر از جانش بهار از پیشش رفته.آنقدر جیغ کشید تا آب دهانش خشک…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۱
حس میکرد دارد دیوانه میشود هم دلش میخواست باشد هم نه !! باید چه کار میکرد !! با خودش و…
بیشتر بخوانید »