ماه: اردیبهشت 1402
-
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت پنجم
به قلم:..Sara…E سهیل جواب داد: با اجازتون داریم میریم بالا میزارین؟ مشکوک به یلدا نگاه کرد….چهره اش آشنا بود. _سهیل…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان دیازپام پارت ۱
تنها صدای داد و بیداد های حاج بابا به گوش میرسید و جیغ و گریه هایم را کسی نمیشنید میزد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیدار دوباره یک عشق
دیدار دوباره ی یک عشق پارت سوم
نیما:نه دیگه من تورو به لیست مهمونام اضافه کردم هیما: باشه چون خیلی التماسم کردی میام یکدفعه پری و نیما…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۳۱
زیر لب ناله ضعیفی کرد آه چقدر سرش سنگین بود انگار یک وزنه یک تنی رویش گذاشته باشن صداهایی را…
بیشتر بخوانید » -
رمان ناردخت
ناردخت پارت ۳
امروز صبح مادر به خیاط خانه رفته بود ، من هم برای اینکه تنها نمانم از او اجازه گرفته بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان پریا
رمان پـــریـــا پارت 3
🌟Part 3🌟 بزور مهسا رو سوار ماشینم کردم، باهم به سمت یکی از مرکزای خرید رفتیم ک برای خودمون لباس…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 40
-مهدی و علی گیر دادن که آقا ما میریم وسایل رو میخریم و هر چی لازمه رو بگید.. ماهم یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت چهارم
به قلم:…Sara….E خودش را به عمارت درن دشت امجدی رساند. صدا خفه کن را به اسلحه اش وصل کرد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیدار دوباره یک عشق
دیدار دوباره ی یک عشق پارت دوم
چشمام و که باز کردیم دیدم هاوش و هیرسا دارن از شدت خنده زمین و گاز میگیرن به سرو وضعم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت سی ام
( اینم یه پارت ویژه هدیه دوستان ) اگه پارت قبلی رو نخوندین حتما مطالعه کنید . حاج رضا نگاهش…
بیشتر بخوانید »