ماه: آبان 1402
-
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم مقدمه
رمان بگذار پناهت باشم مقدمه: جلوی آینه موهایم را شانه میکنم روسری آبی ام را بپوشم و آرام…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه part4
وارد حیاط پر خاک و برگمان شدم از وقتی مادرم فوت کرد این خانه روی تمیزی ندید حتی دیگر بوی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانتpart2
بعد از جمع کردن سفره و شستن ظرف ها داخل اتاقش رفت و از قفسه کتاب هایش کتاب تست زیست…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۰
مبهوت نگاهم میکند نگاهم را به گوشه میز میدوزم کمی بعد صدای متعجبش را میشنوم هلما_ماموریت؟…………..کی میخوای…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت هجده
از اون روزها دو ماهی میگذشت، با هزار زور و اصرار حسام راضی شده بود که به سر کار…
بیشتر بخوانید » -
رمان من بیگناهم
من بیگناهم پارت 2
یعنی میشد که انقدر طعنه های مردمو نشنوم میشد که دستم تو جیب خودم باشه و بهم احترام بگذارند انرژی…
بیشتر بخوانید » -
رمان سمبل تاریکی
رمان سمبل تاریکی پارت بیست و چهارم
ولوو رو که زیر درخت دیدم، دندونهام به روی هم فشرده شد. با غیظ ماشین رو سرجاش پارک کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت بیست و چهارم
با کلی مکافات توانست اجازه را بگیرد. با احتیاط دستگیره را پایین داد و به داخل اتاق سرک کشید. چشمش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕45✿
════════════════ سایدا- خدالعنتش کنه که به یه بچهی۱۷ساله هم رحم نمیکنه،خودش بچگی ازدواج کرده میخواد این بلاروسر توام بیاره،میخواد زحمتِ…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتاد ویکم
ماشین روشن شد و او بار دیگر فریاد زد. _آقا نرو…..خواهش میکنم وایسا! همان لحظه صاحب مغازه بیرون آمد…..مثل اینکه…
بیشتر بخوانید »