ماه: فروردین 1403
-
رمان ماه نشین
ماه نشین | پارت ۴،۵
مٰآه࣬ نۨشۜ࣫ݺ࣮نۨ ⚘❥مۘلۙڪه࣬ ݺ࣮ اٰڡ࣪ࣾعٔݺ࣮❥᭬⚘ به قلم 𝒻𝒶𝓉𝑒𝓂𝑒.𝒻: #ماه_نشین #پارت4 «موضوع چیه؟؟» با مکث نگاه خیره ام را به چشمان…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت ۲۸ عیدی
در اتاق روبه رویش ایستاده ام با بالاتنه ای برهنه روی صندلی نشسته است. گرشاسب پشت من ایستاده است نگاه…
بیشتر بخوانید » -
کاکتوس | قسمت ۳
بیخیال شانه بالا انداخت و دوربین عکاسیاش را از دور گ*ردنش باز کرد. ته کوچه دوباره چشمش به همان…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت 27
تقریبا از شبی که با گرشاسب غذا خوردیم سه شب میگذشت و در این سه شب تقریبا با من حرفی…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت ۲۳
سایمان گیج شده نگاهش را به من میدوزد. او نمیفهمد و نمی شناسد عمویی را که پدرش است! – لطفا…
بیشتر بخوانید » -
رمان ماه نشین
ماه نشین | پارت ۳
#ماه_نشین #پارت3 لحظاتی مات تماشایم میکند و بعد با حرص میغرد « همون بهتر آدم شانَش ، به شانه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ماه نشین
ماه نشین | پارت ۲
#ماه_نشین #پارت2 کلافه از این همه لفت دادنش ، صدایم را بالای سرم انداخته و داد میزنم «منا ، رفتم…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
کاکتوس | قسمت دو
تندتند سر تکان داد و نچی کرد. آهی کشید و دست از دور صورتش برداشت. – پس چرا غمبرک گرفتی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت100
کمند گستاخانه در چشمانش زل زد و او به مچ دستش محکم فشار وارد کرد. لب گزید تا اخ نگوید.…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۶۲
بلاخره روز عروسی رسیده بود و او یک ساعت تمام به همراه مادرش به مهمانان خوشامد گویی می کرد. کفش…
بیشتر بخوانید »