ماه: اسفند 1401
-
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت16
اون دیگه مثل قبل نبود و یا من اینطور حس میکردم…این فکرام نمیذاشت بخوابم…اون کیو دوست داره؟یعنی چطوری میتونم ازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۸
_مامان قرصتو خوردی؟بهتری!؟ امروز میبرمت دکتر. _آره خوردم خوبم دخترم صحبت میکنیم. _شوکت خانم من امروز کاری ندارم شمارو میبرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان عطر تلخ
رمان *عطر تلخ* پارت 13
+الوووو سلام الیکا خوبی /سلام ممنونم عزیزم تو چطوری +هیییی راستش زیاد روبهراه نیستم /چطور مگه +هاکان امشب میاد ایران…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
مروارید فیروزهای پارت ۹
« مروارید فیـروزهاے » #پارت_نهم بالآخره توان در پاهایم آمد و به سمت اتاقم رفتم ، نمیدانستم چه کنم! به…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
مروارید فیروزهای پارت ۸
« مروارید فیـروزهاے » #پارت_هشتم کلافه دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: آدرس خونش؟ منی که نه شماره ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت 11
پارت یازدهم <> و من با عشق به اون چشمهما و لبهایی که آهنگی رو بازخونی میکرد نگاه میکردم )))…
بیشتر بخوانید » -
رمان مهرانا
رمان مهرآنا پارت۱۰
صدا از ته چاه و قطعه قطعه می امد ولی میشد فهمیدکه چه میگوید در که باز شد ابروهای مادرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت15
ایندفعه دادکشید ویلیام=گفتم ولش کن مایکل=سرمن داد میکشی؟چکارشی؟ من=بااجازه رلمه مایکل=چی؟!!اون ک ازتو کوچیکتره ویلیام=چه ربطی داره؟!!! من=مهم اینه هرکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت14
کاملا تعجب کرده پرسیدم من=کی من؟ لیام=اره دیگه چند دیقه پیش که داداش مایکل بهت میگ… ویلیام=لیام جدیدا دروغگو شدیا!مگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۷
اون روز سعی کردم زود برگردم خونه و چون اهالی خونه غذای برنجی نمیخواستن یکم کتلت فوری حاضر کردم. از…
بیشتر بخوانید »