ماه: اسفند 1401
-
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت23
-قلبش! -زر نزن پاتریک سکته رو ردکردم بیشعور -دروغ نمیگم که میگم؟ -خیلی خب حالا برو دلداریش بده… -فقط بادلداری…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
مروارید فیروزهای پارت ۱۹
« مروارید فیـروزه ای » #پارت_نونزدهم نفسی تازه کردم و با استرس روی دکمهی تماس زدم بلکه از نگرانی بیرون…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۷
پارت☆7 بریم بعد از رفتن ان ها بهنام بدون مقدمه گفت -من برنامه های خاصی برای زندگی خودم دارم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبارشیرین پارت۶
پارت☆6 با صدای مادرش به خود آمد ، – سما جان ! بیا عزیزم ! مهمونا منتظرن !! از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت23
-قلبش! -زر نزن پاتریک سکته رو ردکردم بیشعور -دروغ نمیگم که میگم؟ -خیلی خب حالا برو دلداریش بده… -فقط بادلداری…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۲۳
وای اینجارو!؟؟؟؟؟ مامان شوکت تموم لباسام و آورده گذاشته توی اتاق آراد. حتی به بهونه ی اینم نمیتونم برم اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان بیتفاوت
رمان بیتفاوت پارت 2
#پارت۲ ♤#بیتفاوت♤ ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ به اتاقم که میرسم کوله ام رو روی تخت میندازم و کلافه خودمم رو تخت می نشینم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان《 شوکا》پارت 4
گارسون حرفش را قطع کرد. و لب زد: گارسون: چی میل دارید؟ نیما بدون سوال پرسیدن. از تیارا به دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت22
چشمامو که باز کردم دیدم ویلیامه:/ ویلیام=تروخدا جیغ نزن خب… آروم آروم دستشو برداشت… من=چته خل شدی؟ ویلیام=بیا بریم دم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
مروارید فیروزهای پارت ۱۸
« مروارید فیـروزه ای » #پارت_هیجدهم پرستار کارهایش تمام شد و خانم جون با او از اتاق خارج شد! از…
بیشتر بخوانید »