#حمایت های شما باعث دلگرمیه..پس فراموش نکنید
-
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 7
سکوت سنگین اتاق را تنها صدای قاشق و چنگال هاست که میشکند برای یک لحظه با خودش فکر میکند که…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 41
با وسواس خاصی تنگ ماهی های قرمز را روی میز میگذارد و جای جعبه ی شیرینی را هم برای زیباتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 6
بدون هیچ گونه تعللی گوشی را به معنای واقعی کلمه از دستش قاپید با قدمی که به عقب میگذاشت شماره…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 40
گاهی اوقات احساس میکنی شادی هایت تنها در عرض یک چشم به هم زدن به پایان میرسید اما غصه هایت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 5
آن شب در سکوت کامل روی تخت دراز کشید و تا خود صبح تنها فکر کرد و حتی لحظه ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 39
تا دقایقی همان طور شعر تولد را برایش خواندند و چند دقیقه بعد که آناهیتا با کیک شکلاتی از آشپزخانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 4
حرف های او کمی برایش عجیب بود و عادی بود که چیزی از حرف هایش را متوجه نشود تنها سرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 3
در تاریکی شب هیچ چیز به چشم نمیخورد و تنها درختان حیاط بودند که ترس را ناخودآگاه به جان آدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 38
دقایقی بعد همان طور که انتظارش را میکشیدند بازی آغاز شد چنان با سرخوشی خیره تلویزیون بودند که هیچ کس…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 2
بینی اش را بالا کشید و به طرف چمدانش برگشت اما قبل از اینکه دستش به آن بخورد آن پسر…
بیشتر بخوانید »