عاشقانه
-
رمان
رمان شیرین ترین تلخی پارت 14
ساعتای هشت بود که تو سالن نشستم و با خدیجه در حال صحبت بودیم قبلش رفتم و مدتی رو پیش…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۳
_میدونی ربکا سالایی که با پسرت همکلاسی بودم بهترین سالای عمرم بود اون همیشه هوامو داشت یادمه وقتی بابا منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕70✿
════════════════ دخترک تیک عصبی گرفته بود و تمام بدنش میلرزید،صورتش سرخ شده و مدام اشک از چشمانش جاری میشد،بعدازگذشت6سال داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۲
متحیر نگاهش کردم که دیگه نخندید و مستقیم تو چشمام زل زد و نگاه برنداشت اخمی کردم که به خودش…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۱
روی تخت دراز کشیدم و بالافاصله چشمام بسته شد نه برای شام کسی سراغم امد و نه هیچی! روز بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
معرفی و خلاصه رمان «موعد هچل»
«به نام خدا» رمان «موعد هچل» ژانر: معمایی، عاشقانه نویسنده: ویدا.ش خلاصه: همه چیز از یک تماس تلفنی عجیب و…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۰
چند دقیقه سکوت شد تا خدیجه با نگاه چپ چپی وارد شد و بعد گذاشتن اون قهوه ها رو به…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت 1
نورا زنی زخم خورده که در پی انتقام از مردیست که که او را با بی رحمی به همراه فرزندش…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت 9
نیم ساعت بد ناهار بود که خدیجه اومد اتاقم صندلی کنار پاتختی رو کشید و رو به روم روی تخت…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۸
خدمه های زیادی مشغول به کار بودن یکی میوه ها رو می چید یکی حیاط رو تمیز میکرد سه…
بیشتر بخوانید »